یونس معروف به میرزا کوچک پسر میرزا بزرگ از مردم رشت و ساکن استاد سرا درسال 1298 ق .خانواده‌ای متوسط در روستای زیدخ از توابع فومنات تولد یافت .یونس پس از آنكه خواندن و نوشتن را فرا گرفت ، در سنین نوجوانی یا جوانی وارد حوزه علمیه رشت شد و به فراگیری علوم اسلامی اشتغال ورزیدودر مدرسه حاجی حسن در صالح آباد رشت نزد استادش آیه الله سید عبدالوهاب صالح ضیاء بری (1294 - 1357 ق .) مجتهد فرزانه صومعه سرا، که جزو جوانترین مجتهدان گیلانی بود و در 28 سالگی به اجتهاد رسیده بود.به یادگیری ادبیات عرب ، منطق ، فقه و اصول پرداخت آنگاه به تهران آمد و در مدرسه محمودیه به تحصیل پرداختاما از آنجا که شور میهن پرستی در سرداشت قدم به میدان مبارزه گذاشت از همان دوران تحصیل حامی مظلومان و دشمن ستمگران بود. اگر کسی نسبت به شخص ستمی می‌کرد میرزا با ظالم مبارزه می‌کرد. هیکلی بزرگ و چشمانی زاغ و بازوانی ورزیده، پیشانی بازو چهره‌ای خندان داشت. در ادب و تواضع نیز مشهور و بسیار عفیف و معتقد به فرائض دینی و مؤمن به اصول اخلاقی، مردی ساکت، متفکر و سخنانش سنجیده و گاه آمیخته به لطیفه و مزاح بود

به شاهنامه علاقه خاصی داشت و در جنگل مجالس شاهنامه خوانی برپا می‌داشت.
میرزا کوچک مردی سخت وطن پرست و آزادیخواه بود. هنگامیکه مجلس به توپ بسته شد. میرزا کوچک از طرف محمد علی شاه در تفلیس و بادکوبه بود و تاحدی با مقتضیات دنیای جدید آشنا گشت. چون علما در سفارت عثمانی در شبهندری رشت متحصن شدند وی نیز متحصن گردید و پس از اینکه آقا بالاخان حاکم ستمکار عامل استبداد کشته شد، میرزا کوچک به مجاهدان پیوست و جزو ابواب جمعی سپاه سپهدار تنکابنی شد اما بزودی به گروه سردار محیی ملحق گردید و در فتح قزوین شرکت و برای پیروزی مجاهدین کوشش بسیار کرد. از جمله توپچی‌ مجاهدان گفت اگر توپ برفراز فلان کوه قرار داده شود بر دشمن بهتر مسلط می‌شویم میرزا کوچک با کمک چند نفر این کار را انجام داد اما به کمر میرزا صدمه خورد و درد آن تا پایان عمر آزارش می‌داد. در فتح قزوین میرزا کریم خان رشتی از میرزا کوچک دلجوئی کرد و او را روانه سپاه مجاهدین ساخت، میرزا کوچک در علیشاه عوض شهریار به مجاهدین ملحق گردید و در فتح تهران شرکت جست و در جنگ سه روزه با استبداد مأمور جبهه قزاقخانه بود. در شورش شاهسون همراه یپرم و سردار اسعد بیاری ستارخان رفت اما بیمار گشته نیمه راه بازگشت آنگاه به جنگ ترکمن‌ها که بوسیله شاه مخلوع تحریک شده بودند رفت و در این جنگ تیر خورد او را بظاهر برای معالجه به روسیه فرستادند ولی محمد علی میرزا می‌خواست او را به دریا بیندازند اما ناخدا چنین ناجوانمردی نکرد. حتی از پزشک کشتی خواست تا او را درمان نماید و پس از چند ماه در بادکوبه و تفلیس معالجه شده به گیلان بازگشت و هنگامی به ایران رسید که ترکمن‌ها دیگر سر جنگ نداشتند.میرزا بعد از تبعید در اندیشه قیامی فراگیر بود
احمد شاه هنوز به سن قانونى نرسيده بود و نايب السلطنه به جاى او حكومت مى كرد. نايب السلطنه، نخست وزير و بسيارى از وزيران و امراى حكومت، فراماسون و نوكر انگليس بودند. فرمانروايان گيلان نيز تنها در انديشه خوشگذرانى بودند و سربازان روسى كه در پى اولتيماتوم، شمال ايران را اشغال كرده بودند، هنوز در اين منطقه جاى داشتند. ميرزا در صدد بود با گردآورى مجتهدان گيلانى در يك مبارزه با اشغالگران خارجى و دولت مستبد همه گيلانيان را به قيام فرا خواند. بدين منظور هيأت اتحاد اسلام را تشكيل داد. همه اعضاى اين هيأت روحانى بودند. آيت الله سيد عبدالوهاب صالح ضياء برى رياست اتحاد اسلام را بر عهده داشت.

بدين سان هسته اوليه نهضت جنگل در سال 1333 ق، در نرگستان  شكل گرفت. هيأت اتحاد اسلام مرامنامه اى در 9 ماده تصويب كرد كه بر اساس آن حكومت بايد در دست نمايندگان مردم باشد. مرامنامه داراى 34 ماده حقوقى، مدنى، انتخابات، كشاورزى، مالياتها، آموزش و پرورش، بهداشت و ... بود.ما طرفدار یگانگی عموم مسلمانانیم این است نظریات ما که تمام ایرانیان را دعوت به هم صدائی کرده خواستار مساعد تیم(مجاهدین اولیه جنگل به احتیاجات زندگی توجهی نداشتند موهای سر و صورت را رها کرده تا جائیکه موهای اصلاح نشده آنان را به شکل خاصی جلوه‌گرد می‌ساخت. یک کلاه نمدی سیاه بر سر و یک نیم تنه ضخیم پیشمین چوخا) بر تن و کفشی از چرم گاو میش (چموش)‌به پا و کوله‌باری سنگین به پشت و چماقی از چوب از گیل در مشت- یک تفنگ ورندل یا حسن موسی به دوش- یک داس یا دهره آویخته به کمر و چند قطار فشنگ حمایل“ داشتند. نقل از کتاب سردار جنگل تألیف ابراهیم فخرائی.

 کار جنگلیان همچنان بالا می‌گرفت داوطلبان تازه از هر دسته و طبقه از کاسب،‌ کشاورز،‌ درس خوانده و روشنفکر، پزشک و نویسنده و .... به این نهضت می پیوستند و در راه پیشبرد هدف‌های انسانی و ملی و میهنی از جان و دل می‌کوشیدند و با ایمان و شور فراوان به جنگ ستم ستمکاران می‌رفتند .

ميرزا كوچك با مشورت دكتر حشمت كه در لاهيجان طبابت مى كرد، تصميم گرفت پايگاهى در انبوه جنگلهاى گيلان براى آغاز عمليات نظامى عليه روسها تأسيس كند. در ابتدا اعضاى نهضت جنگل به صد نفر نمى رسيدند. سلاح آنان عبارت بود از داس، تبر، اسلحه هاى شكارى و تعدادى از اسلحه هاى قديمى يادگار مانده از نبردهاى مشروطه. اندك اندك جنگليها با شبيخون به سربازخانه هاى روسى در گيلان، به تفنگ و مهمات بيشترى مجهز شدند. دولت ايران تحت فشار روسها به سر كوبى نهضت جنگل پرداخت. روسها نيز با توپخانه و سربازان تا دندان مسلح به نبرد با جنگليها پرداختند. جنگليها در تلاش براى بيرون راندن اشغالگران روسى از كشور، در نبردهاى سهمگينى به دشمن تلفات وارد ساختند. شمار دشمن بيش از تعداد جنگليها بود و اسلحه و مهمات آنها هم به مراتب بيشتر. اما ايمان و شجاعت جنگليها سبب شد تا آنها در درگيريها پيروز باشند. دولت مركزى با اطلاعيه هاى فراوان مردم را از پيوستن به جنگليها و كمك به آنها بر حذر داشت. روسها نيز به وسيله اعلاميه ها به مردم گيلان اخطار كردند كه از پشتيبانى جنگليها بپرهيزند.

 نخستين نبرد سنگين جنگليها با قواى دولتى در 26 محرم 1335 ق . در كسما شكل گرفت. جنگليها دشمن را تار و مار ساختند. روسها پس از شكست قواى دولت ايران، تصميم گرفتند خود عليه جنگليها وارد كارزار شوند. سيصد قزاق روسى به همراه پنجاه قزاق ايرانى با اسلحه و مهمات فراوان در ماكلوان با جنگليها درگير شدند. در اين نبرد نيز جنگليها پيروز شدند.روسها و دولت مركزى ايران پس از شكست در برابر جنگليها با تجهيز قواى خويش با چهار هزار قزاق و توپخانه روسها و هفتصد قزاق ايرانى به محاصره جنگليها پرداختند. جنگليها در اين نبرد تن به شكست داده، عقب نشينى كردند.

كسما مركز گردهمايى جنگليها شد و گوراب زرمخ پايگاه نظامى آنها بود. روز به روز بر شمار داوطلبان عضويت به نهضت جنگل افزوده مى شد. ارتش روسيه در سال 1917 م. در جنگ با آلمان شكست سنگينى را متحمل شد. انقلاب كمونيستى در روسيه پديد آمد. اما هنوز برخى از ژنرالهاى تزارى در برابر انقلاب سرخ مقاومت مى كردند. انگليس در جنگ جهانى با روسيه جزو گروه متفقين بود. انگليسيها از سوى عراق، به سمت جنوب ايران پيشروى كرد و تا همدان پيش آمده بودند. پس از مدتى توانستند قزوين را هم فتح نمايند. آنها در صدد بودند به حمايت از ژنرالهاى تزارى، با ارتش روسيه كه در شمال ايران بود، به باكو بروند. دولت انگلستان به نهضت جنگل پيغام داد كه در صورت اجازه عبور ارتش انگليس از گيلان به روسيه، بريتانيا حكومت ميرزا كوچك را در گيلان به رسميت خواهد شناخت. پاسخ ميرزا منفى بود. ميرزا حاضر نبود براى رسيدن به هدف مقدس خود دست يارى به سوى استعمار پير انگليس دراز كند.

 ژنرال دنسترويل، فرمانده قواى انگليس در ايران كه تا قزوين پيش آمده بودند، با هيأت اتحاد اسلام به گفتگو پرداخت. اما نتيجه اى نداشت. بيچراخوف ، فرمانده قواى روسى در گيلان با انگليسيها همدست شد و در صدد اعزام نيروهايش با باكو براى قلع و قمع انقلاب كمونيستى گرديد. در پل منجيل سهمگين ترين نبرد نهضت جنگل بين جنگليها از يك طرف و روسها و انگليسيها از سوى ديگر شكل گرفت. تعداد نفرات و تجهيزات آنها به مراتب فزون تر از جنگليها بود. سرانجام دشمن پيروز شد و جنگليها با دادن تلفات سنگين عقب نشينى كردند.

 انگليسيها و روسها پس از پيروزى در جنگ منجيل، به سوى انزلى به راه افتادند و توانستند رشت، مركز استان گيلان را اشغال كنند. هواپيماهاى انگليسى هر روز مواضع جنگليها را در فومن و صومعه سرا بمباران مى كردند. جنگليها در شوال 1336 ق. به زرادخانه انگليسيها در رشت كه در جاده چمار سرا -پسيخان- واقع شده بود شبيخون زدند. اما انگليسيها با كمك هواپيماها، توپخانه و اسلحه هاى سنگين توانستند آنان را به عقب نشينى وادار كنند. جنگليها هر روز، تقريباً در يك حمله چريكى به انگليسيها و روسها به آنان ضرباتى وارد مى ساختند. انگليسيها براى اينكه هر چه سريعتر به روسيه بروند، خواستار مذاكره با هيأت اتحاد اسلام و آتش بس شدند. نمايندگان هيأت اسلام و انگليس در 22 مرداد 1298 ش. در "صفه سر" رشت با هم به گفتگو نشسته، اعلام آتش بس نمودند. بر اساس مواد توافقنامه قرار شد كه جنگليها اجازه عبور به نيروهاى نظامى انگليس را بدهند و انگليسيها هم در امور داخلى ايران و گيلان دخالت نكنند.

 جنگ جهانى اول پايان يافت. انگليسيها، مغرور از پيروزى بودند. وثوق الدوله، عامل سر سپرده انگليسيها به نخست وزيرى ايران گماشته مى شود. وثوق الدوله براى اجراى مقاصد شوم خود، به نيرنگ متوسل شده، به ميرزا كوچك پيغام صلح مى دهد، ولى پس از نااميدى از جنگليها تيمور تاش، را به استاندارى گيلان مى گمارد تا وى بتواند نهضت جنگل را نابود سازد. تيمور تاش، جلادترين فرمانرواى گيلان به قلع و قمع جنگليها پرداخت. دهها نفر به جرم كمك مالى به جنگليها اعدام و صدها نفر زندانى شدند.روز به روز جنگليها در وضعيت بدترى قرار مى گيرند. قزاقان روسى و ايرانى به پشتيبانى سربازان انگليسى كوههاى گيلان را زير پاى گذاشته تا به قلع و قمع جنگليها بپردازند.تسليم شدن حاج احمد كسمايى (از مشاوران ميرزا كوچك و از رهبران نهضت جنگل) و تسليم شدن و شهادت دكتر حشمت، براى ميرزا كوچك و نهضت جنگل بسيار كمرشكن بود. در همين روزنامه جنگل به افشاگرى مى پردازد و پرده از خيانتهاى وثوق الدوله بر مى دارد. پس از مدتى، اعلام خطر روزنامه جنگل بر همگان هويدا مى شود . وثوق الدوله با امضاى قرار داد 1919 ميلادى با انگليسيها، ايران را به صورت مستعمره بريتانيا قرار مى دهد. روزنامه جنگل (ارگان رسمى نهضت جنگل) به مخالفت با اين قرار داد مى پردازد. شيخ محمد خيابانى و آيت الله سيد حسن مدرس در مجلس چهارم شوراى ملى به مخالفت با قرارداد مى پردازند. شيخ محمد خيابانى در تبريز عليه قرارداد 1919 م. قيام مى كند. مردم به حمايت از او بر مى آيند. خيابانى نماينده اى به گيلان مى فرستد تا با اتحاد با نهضت جنگل عليه دولت مركزى همكارى نمايند. نماينده وى با هياءت اتحاد اسلام به گفتگو مى نشيند و پيام خيابانى را به آنها مى رساند. هيأت اتحاد اسلام پس از شور و بررسى نظر خود را اعلام مى دارند. اما متأسفانه تلاش خيابانى با مرگ ناگهانى و مشكوك نماينده اش در "زيده" ناكام مى ماند.آيت الله سيد حسن مدرس در استفتايى كه در جمادى الثانى 1339 ق. از ايشان مى شود، به پشتيبانى از نهضت جنگل مى پردازد. در قسمتى از فتواى تاريخى وى آمده است. "جلوگيرى از دخالت خارجه و نفوذ سياست آنها در گيلان عملياتى بوده بس مقدس كه به هر مسلمانى لازم. خداوند همه ايرانيان را توفيق دهد كه نيت و عمليات آنها را تعقيب و تقليد نمايند."

نهضت جنگل بحرانى ترين وضعيت خود را در طول قيام پشت سر مى گذارد. جنگليها از جنگ و بى خانمانى خسته شده بودند. روز به روز از شمار جنگليها كاسته مى شد. در همين هنگام فرمانده قزاقهاى روسى در تهران در نامه اى به ميرزا كوچك خواستار تسليم وى مى شود. پاسخ دندان شكن ميرزا و نثر زيباى او مى طلبد كه متن نامه فرمانده قزاقخانه و پاسخ ميرزا را بياوريم.

 جناب میرزا كوچك خان

از آنجایی كه دولت علیه ایران ، شخص مرا كه رئیس آتریاد تهران و چند سال است به ایران به درستی و راستی خدمتگزار هستم جهت قلع و قمع ریشه فساد جنگل تعیین فرموده ... هرگاه جناب عالی را در محكمه عدل الهی حاضر نمایند و سوال و جواب شود كه آنچه خسارات و تلفات به اهالی بیچاره از بدوالی ختم ، وارد آمده ؛ مسوول درگاه الهی كیست ، گمان می كنم انصاف خواهید داد و شرمنده خواهید شد. بدیهی است انسان كامل برای فایده موهوم راضی بدین مسوولیت بزرگ نمی شود و نیز به من هم این طور دستگیر شده است كه با آن صفات عالی شما، برای شخص ‍ خود راضی به اذیت مسلمین بیچاره نخواهید بود. لذا با كمال اطمینان و قول شرف نظامی و خدای یكتا قسم است چنانچه به اردوی قزاق ایران و به من پناهنده شوی و حرف مرا بپذیری ، قول می دهم كه وسایلی فراهم داریم كه بقیه عمر خود را با كمال احترام و با مشاغل عالی به آسودگی زندگانی نمائی ... محلی را برای ملاقات و حرف آخر معین كنید كه در آن محل با شما ملاقات شود تا رفع اشتباهات افواهی شده باشد.رتمستر كیكاچینكوف - رئیس اتریاد طهران

پاسخ میرزا كوچك : 

هو الحقبه تاریخ لیله 22 شهر ذی حجه الحرام 1337 جناب رئیس اتریاد طهران - رتمستر كیكاچینكوف .

دیر آمدی ای نگار سر مست !... وجدانم به من امر می كند در استخلاص مولد و موطنم كه در كف قهاریت اجنبی است ، كوشش كنم شما می فرمایید نظام نظر به حق یا باطل ندارد و مدعیان دولت را هر كه و هر چه هست باید قلع و قمع نمود تا دارای منصب و مقام گردد بنده عرض می كنم . تاریخ عالم به ما اجازه می دهد هر دولتی كه نتوانست مملكت را از سلطه اقتدار دشمنان خارجی نجات دهد، وظیفه ملت است كه برای خلاصی وطنش قیام كند اما كابینه حاضر می گوید: من به محض استفاده شخصی باید مملكت را در بازار لندن به ثمن بخس ‍ بفروشم . در قانون اسلام مدون است كه كفار وقتی به ممالك اسلامی مسلط شوند، مسلمین باید به مدافعه برخیزند، ولی دولت انگلیس فریاد می كشد كه من اسلام و انصاف نمی شناسم ، باید دول ضعیف را اسیر آز و كشته مقاصد مشووم خود سازم ... با این ادله وجدانم محكوم است در راه سعادت كشورم سعی كنم گو آنكه كروره نفوس و نوامیس و مال ضایع شود، در مقابل جوابی را كه موسی به فرعون و محمد به ابوجهل و سایر مقننین و قائدین آزادی و روحانی در محكم عدل الهی می دهند، من هم می دهم . بنده و همراهانم ، شما و پیروانت در این دو خط مخالف می رویم ، باید دید عقلای عالم به جسد كشته ما می خندند و یا به فاتحیت شما تحسین می كنند؟! فرضا به تمام مراتب فوق احتمال كذب رود، یعنی بنده حقیقه یك فرد جاه طلب نفسانی تصور شده ، به مواعید جناب عالی متمایل گردم ؛ آن وقت عرض می كنم كسانی كه تسلیم گردیده و ورقه ممهور دولت را در دست داشته ، همه را به دار آویخته ، حبس كرده و یا تبعید نمودید. بنده را با چه رو بعد از این عملیات باز تكلیف به تسلیم شدن نمایید؟ در خاتمه كه در خواس ملاقات كرده بودید عرض می كنم اشخاصی كه دارای شرافت قولی نیستند ملاقات كردن با ایشان از قاعده عقل بدر و بیرون است فقط بین ما و شما را باید خداوند حكم فرماید. كوچك جنگلی . بامداد روز سه شنبه 28/2/1299 ش . /29 شعبان 1338 ق.

ناوهای روسی سواحل بندر انزلی را به توپ می بندند. نیروهای نظامی انگلیس كه برای رفتن به روسیه و سركوبی انقلاب كمونیستی روسیه ، انزلی را اشغال كرده بودند، بسرعت عقب نشینی كرده ، روسیها انزلی را به تصرف در می آورند. عقب نشینی مشكوك انگلیسیها خبر از نقشه از پیش طرح شده روسها و انگلیسیها را می داد. احتمال می رود كه انگلیس و شوروی در پی یك توافق پنهانی درصدد اجرای قرارداد 1919 م . بودند. روسها به نهضت جنگل امید بسته بودند. آنها می خواستند از این آب گل آلود ماهی بگیرند. كمونیستهای روسی به میرزا كوچك پیغام می دهند كه حاضرند با آنها همكاری نمایند. پیشنهاد همكاری روسها در هیات اتحاد اسلام ، در كنگره مطرح و توافق می شود كه میرزا كوچك از سوی این هیات برای مذاكره با روسها به انزلی برود. میرزا در انزلی با استقبال چشمگیر مردم انزلی رو به رو می شود و سپس به مذاكره با روسها می پردازد. میرزا كوچك با روسها در موارد زیر به توافق می رسد:

1. تاسیس حكومت جمهوری انقلابی در گیلان
2. عدم مداخله شوروی در ایران

3. عدم اجرای اصول كمونیزم و ممنوع بودن تبلیغات كمونیستی در گیلان

بامداد روز جمعه ، شانزدهم رمضان 1338 ق . جنگلیها وارد رشت - كه انگلیسیها از آنجا عقب نشینی كرده بودند می شوند و حكومت جمهوری را در گیلان اعلام می نمایند. تاسیس حكومت جمهوری انقلابی در گیلان ثمره پر بار مبارزات نهضت جنگل است . بر اساس توافق میرزا كوچك و روسها، كمیته ای مركب از جنگلیها و روسها اعضای كمیته انقلاب را تشكیل می دادند. میرزا كوچك سر كمیسر و كمیسر جنگ این كمیته انتخاب شد. با كنار رفتن هیات اتحاد اسلام از صحنه رهبری نهضت جنگل ، كمونیستها اندك اندك پستهای كلیدی را در دست می گیرند. احسان الله خان دوستدار و خالو قربان كه رهبری نظامی كردهای نهضت جنگل را بر عهده داشتند، دارای افكار كمونیستی بودند. روسها به توافق خود با میرزا كوچك پای بند نبوده ، در رشت به تبلیغات كمونیستی می پرداختند. مردم متدین گیلان كه تا پیش از تاسیس جمهوری انقلابی در گیلان با بذل جان ، مال و فرزند از هیچ كوششی در كمك به نهضت جنگل دریغ نداشتند، با دیدن تبلیغات كمونیستی از حمایت از نهضت جنگل دلسرد شدند. مجتهدان گیلانی كه بنیانگذار هیات اتحاد اسلام و رهبران نهضت جنگل ، و از ابتدای نهضت همراه نهضت بودند، به كنج مسجد و حوزه علمیه پناه آورده ، خود را كنار كشیدند. صدها نفر از كمونیستهای روسی به گیلان آمده ، به تبلیغات كمونیستی پرداختند. به دنبال اوج گیری تبلیغات كمونیستی در گیلان و اقدامات خود سرانه روسها و كمونیستهای ایرانی در گیلان ، و طرح نقشه ترور میرزا و دستگیری همفكرانش ، میرزا كوچك در روز جمعه 22 شوال 1388 ق . - 18/4/1299 ش . به نشان اعتراض به فومن رفت و اعلام كرد تا زمانی كه جلو اقدامهای كمونیستها گرفته نشود، به رشت بر نخواهد گشت . كودتای سرخ در رشت از سوی روسها شكل گرفت . بسیاری از یاران میرزا كوچك دستگیر شدند. هیات دولت انقلابی جدید در رشت تشكیل شد و احسان الله خان به سمت سر كمیسر و خالو قربان به عنوان كمیسر جنگ پیشه وری به عنوان كمیسر كشور انتخاب شد. كمونیستهای ایرانی درصدد اجرای كمونیسم در ایران و تاسیس جمهوری سوسیالیست در گیلان بودن . كودتا چیان كمونیست در پی دستگیری و كشتن همه همفكران میرزا كوچك بر می آیند و كودتا گران در جنگلهای گیلان به جنگ با یاران میرزا كوچك می پردازند. میرزا كوچك در نامه هایی به رهبران كمونیستها در شوروی ، جنایتهای كمونیستهای ایرانی در گیلان و شرح كودتای آنها را بازگو می نماید. در یكی از این نامه ها كه در تاریخ 15 ذیقعده 1338 ق . نوشته شده ، آمده است : ((مع الاسف تصوراتمان به عكس نتیجه داد. هنوز اطراف گیلان را قشون شاه پرست و عناصر مستبد احاطه دارند و هنوز قشون انگلیس از حدود گیلان خارج نشده و مسائل حیاتی بین ما و شما حل نگردیده است و با این احوال شما در رشت و انزلی به اختلاف ، حتی به منازعه شروع نموده اید... اگر این اقدامات شما دوام پیدا كند ناچاریم به هر وسیله باشد به تمام احرار و سوسیالیستهای دنیا حالی كنیم كه وعده های شما همه اش پوچ و عاری از صحت و صداقت اند. به نام سوسیالیزم اعمالی را مرتكب شده اید كه لایق قشون مستبد نیكلا و قشون سرمایه داری انگلیس است ...))
كودتاگران در رشت ، انزلی و دیگر شهرها و روستاهای گیلان به یاران میرزا كوچك یورش می برند و بسیاری از آنها را شهید، زخمی و اسیر می كنند. در شهرها و روستاهای گیلان به غارت اموال مردم می پردازند و تمامی ادارات رشت و انزلی را تصرف می كنند. دولت مركزی از اختلاف در نهضت جنگل استفاده می برد و با تمام قوا به سوی رشت به پیش می تازد و موفق می شود در 30/4/1299 ش . (دو هفته پس از كودتای سرخ ) رشت را از تصرف كودتا چیان آزاد سازد. كودتا گران با پشتیبانی روسها موفق به تصرف دوباره رشت می شوند. چهار ماه ، میرزا در جنگل به سر می برد. در طول این مدت وی با نامه های فراوان به رهبران كمونیستها در شوروی ، فرستاده آنها را از اعمال روسها در گیلان با اطلاع می سازد.
كودتا گران در آبان 1299 ش . پیام آشتی برای میرزا كوچك می فرستند. میرزا در پاسخ نامه آنها چنین می نویسد: ((... بدون اطلاع كمیته و شورای انقلاب ، قشون از روسیه وارد شد. تبلیغات كمونیستی آغاز و متعاقبش دخالتها و اذیتها و پس از كودتای شب چهارم ذیقعهد 39 (13) و گرفتن زمام امور در دست و تصرف اموال مردم و تعرض ‍ به ... مرا خائن ، بد عهد، بی وفا و دزد خواندید و راضی نشدید در بیغوله ها و زوایای جنگل آسوده و بی طرف بمانم ، به تعقیبمان آمدید. دو ماه زمام انقلاب را به معیت یكدیگر به طور ملایمت در دست داشتیم . منجیل تا لوشان فتح شدند. از طرف دیلمان ، قزوین در تهدید بود. گیلانیان با میل و رغبت كمك فكری و مالی می كردند. از تمام نقاط مملكت ندای مساعدت بلند بود. قرارداد معروف موقوف الاجراء و شاه ایران در مقام تغییر پایتخت از طهران به اصفهان بر آمد. انگلیسیها از قزوین شروع به عقب نشینی كردند. به همان حال اگر باقی مانده بودیم ، فتح مركز (تهران ) امكان پذیر می گشت . اكنون سه ماه و نیم است كه زمام انقلاب در دست شماهاس . گیلان وسیع و پر نعمت به صورتی در آمده كه از تهیه معاشش عاجز است و شما نیز از یك شهر گدا، مخارج بلدیه را به زحمت تهیه می كنید. اگر نظر دقتی به خارج از محوطه رشت بیفكنید، می بینید كه هزاران نفر از ترس غارت و كشته شدن و ننگ ناموس در جاده های قزوین و جنگلهای گیلان آواره اند و چقدرشان نفله شده و مرده اند در نتیجه این اوضاع ، انگلیسیها كه از قزوین در حال عقب نشینی بودند، تا رستم آباد جلو آمدند. شاه ایران به عوض تغییر پایتخت به تجهیز قوا پرداخت . تعرض را شروع نمود. پس از دوبار عقب نشینی تا انزلی ، مجددا رشت را تصرف ، اما هنوز نتوانسته اید تا رستم آباد پیشروی نمایید. شعله آزادی تبریز در نتیجه این مخالفتها خاموش شد... نام سوسیالیست و بلشویك به حدی منفور شده كه كسی حتی در خواب میل ندارد آن را بشنود... حاجی شیخ محمد حسن و میرزا عبدالحسین خان را در انزلی دستگیر كردید... شیخ عبدالله خان در رشت شهید شد... من اگر چه در گوشه جنگل منزوی ام ، لیكن از اوضاع جهان بی اطلاع نیستم و یك نمونه اش را كه در كشور ما روی داده است ، برای استحضارتان می نویسم : انگلیسیها پیشنهاداتی به دولت ایران داده و جنگ با بلشویكها را به عهده گرفته اند. پیشنهادات مزبور از این قرارند: 1. امضاء و اجرای قرارداد معروف (قرارداد 1919 م .) 2. تشكیل پارلمانی از وكلایی كه در دوره زمامداری وثوق الدوله انتخاب شده بودند. 3. تسلیم قزاقخانه به انگلیسیها و اخراج صاحب منصبان روس . كابینه مشیر الدوله این پیشنهادات را نپذیرفت و استعفا داد. شاه قبول نموده ، سپهدار رشتی را مامور تشكیل كابینه و اجرای پیشنهادات مزبور نمود.

در سوم اسفند 1299 ش .، قزاقان ایرانی ، به فرماندهی رضاخان از قزوین به تهران حمله برده ، پایتخت را تصرف می كنند. كودتای سوم اسفند را انگلیسیها طرح و رهبری كرده بودند.. احسان الله خان و خالو قربان به فومن می آیند و با میرزا كوچك آشتی می كنند. كمیته جدید انقلاب به ریاست میرزا كوچك در مرداد 1300 ش . تشكیل می شود. در این كمیته روسها هیچ پستی ندارند. قرار می شود كمیته جدید انقلاب ، هفته ای یك بار در روستای ملاسرا برگزار گردد. میرزا كوچك در فومن به سر می برد و شماری اندك از جنگلیها باقی می مانند. گروهی از آنها شهید، زخمی یا دستگیر شده ، و بسیاری هم رفاه را برگزیده ، دست از جنگ می كشند. خالو قربان و حیدر خان عمو اوغلی در پی توطئه ای دیگر برای كشتن میرزا كوچك و به دست گرفتن قدرت بر می آیند. اما این بار میرزا پیشدستی كرده ، توطئه را در نطفه خفه می كند.

بدین سان میرزا كوچك با تعدادی انگشت شمار از یارانش به جنگلهای انبوه گیلان پناه می برد. رضا خان با تمام قوا در پی سركوبی نهضت جنگل می آید و رشت را از تصرف كردها بیرون می آورد. خالو قربان خود را به رضا خان تسلیم می كند و به درجه سرهنگی مفتخر می شود. سید جلال چمنی و سید محمد تولمی نیز تسلیم می شوند. اینك رضا خان با همراهی نیروهایی كه تار و پود جنگل را می شناسند و سالیانی در كنار میرزا كوچك اند، به دنبال دستگیری میرزا كوچك بر می آید. پاییز 1300 ش . بسیار زرد و فصل برگ ریزان بود. یاران همه رفته بودند و میرزا تنها مانده بود. تنها تنی چند از یاران وفادارش با او بودند. میرزا در یكی از آخرین نامه هایش به یكی از دوستان می نویسد:

اتكای من و همراهانم به خداوند دادگری است كه در بسیاری از این ممالك حفظم نموده است ... افسوس می خورم كه مردم ایران مرده پرستند و هنوز قدر این جمعین را نشناخته اند.

تنهاترین سردار نخستین سال قرن چهاردهم هجری شمسی در سوگ یاران شهیدش چون ابر می گریست . او به یاد آخرین سردار شهیدش شیخ محمد خیابانی اشك می ریخت . میرزا در آذر 1300 ش . به سوی كوههای خلخال به راه افتاد تا بتواند در آنجا دوستان قدیمش را گرد آورد و دوباره قیام را آغاز نماید. اما `جنگل در یازدهم آذر 1300 ش . در كوههای گیلوا، جان به جان آفرین تسلیم كرد.خبر فوت میرزا، بسرعت همه جا پیچید و از جمله بگوش محمدخان سالارشجاع برادر امیر مقتدر طالش که از بدخواهان میرزا بود، رسید. نامبرده با عدّه‌ای تفگچی به خانقاه رفت و اهالی را از دفن اجساد منع کرد.سپس بمنظور انتقامجوئی و کینه دیرینه که با جنگلی‌ها داشت دستور داد یکی از طالش‌های همراه وی سر یخ زده میرزا را از بدنش جدا کند. رضا اسکستانی مزدور او سر از تن این مبارز وطن، استقلال و آزادی جدا و تحویل خان داد. نامبرده سر را ابتدا نزد برادرش امیر مقتدر به ماسال و سپس فاتحانه به رشت برد و تسلیم فرماندهان نظامی کرد. سر میرزا کوچک خان را در مجاورت سربازخانه رشت، آنجا که معروف به انبار نفت نوبل است، مدّتها در معرض تماشای مردم قرار داده سپس خالو قربان معروف که از یاران سابق میرزا بود و خودش را به سردار سپه فروخته و درجه سرهنگی گرفته بود، سر میرزا را به تهران و تسلیم سردارسپه نمود. سر میرزا به دستور سردارسپه در گورستان حسن آباد دفن کردند . بعد یکی از یاران قدیمی میرزا بنام کاس آقا حسام سر میرزا را محرمانه از گورکن تحویل و به رشت برده و در محلّی موسوم به سلیمان داراب بخاک سپرد. در شهریور ۱۳۲۰ و استعفای رضاشاه آزادیخواهان گیلان قصد داشتند جسد بدون سر میرزا را با تشریفات شایسته از خانقاه طالش به رشت حمل کنند ولی ماموران جلوگیری کردند. در نتیجه به جهت پیشگیری از برخورد جسد میرزا را بطور عادی به رشت حمل و در جوار سر دفن کردند و هر سال در روز ۱۱ آذر مراسمی ساده در مزار او در سلیمان داراب رشت برگزار می‌شود.

 

منابع:تاریخ انقلاب جنگل(محمد علی گیلک)وپایگاه اطلاع رسانی حوزه و...